بياحالشوببر
شادي
درباره وبلاگ


سلام من اناهيدم واميدوارم هميشه در وبلاگ من شادي و خنده باشد.نظر يادتون نره و تبليغات روهم ببينيد چيز هاي جالبي با طبقه بندي قيمت ها و قيمت هاي مناسب و كيفيييييييييييييت بالا حتما سر بزنيد ضرر نداره منونم از نظرات و حسن سليقتون براي اومدن به وبلاگم و ديدن تبليغات.دوست دار شما اناهيد.بوسسسس براي همه ي اونايي كه تبليغاتو نميخرن فقط ميبينند و يه بوس گنده تر براي اونايي كه خريد ميكنن.بوووووووووووووووس.دوستان لطفا به وبلاگ امتياز بديد تادر مسابقاط رتبه كسب كنيم با تشكر مديريت وبلاگ.

پيوندها
اجي حانيه
اجي رميليا
اجي گيسو
اجي رويا
اجي بهار
اجي مهسا
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بياحالشوببر و آدرس بياخوشباشيم.LoxB log.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 34
بازدید کل : 10591
تعداد مطالب : 146
تعداد نظرات : 81
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


JAVASCRIPT:

بيا حالشو ببر

چت روم پاییزه

نويسندگان
اناهيد

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, :: 16:21 :: نويسنده : اناهيد

آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی غیر پاستوریزه ، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید !

خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است!!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود!

پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد!

مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول" می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت! الهی کف شامپو تو چشت!

 

 

 

 

شب بخوابی خواب بد ببینی! جیش کنی تو شلوارت!

مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی، که اختیارش رو دارم! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!


آقای پدر! هنگام دعوا با خانوم مادر، به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید! اکشن بودن دعوا به همین چیزاست!

خانوم مادر! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما
خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی" بچه سوسک مرده" بدهد.

آقای پدر! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا "پووووووف" می کنید به حداقل می رسد! الان بگم که بعد شرمنده تون نشم!



 
چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, :: 15:58 :: نويسنده : اناهيد

ازدواج ستاره های هنری در تمام دنیا بسیار جذاب و خبر ساز است و در ایران نیز معرفی زوجهای هنری ایرانی هم برای دوستداران هنر خالی از لطف نیست.  

 اسامی زوج های هنرمند ایرانی 

 

برای دیدن اسامی این زوج های هنرمند به ادامه مطلب بروید 

 



ادامه مطلب ...
 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 17:39 :: نويسنده : اناهيد

خودشناسی در ده مرحله

بگو كه هستی، بگو
به این تست شك نكنید. این آخرین و استانداردترین تست شخصیت شناسی است كه این روزها در اروپا بین روانشناسان در جریان است. پاسخهایش هم اصلا كار دشواری نیست. كافی است كمی به خودتان رجوع كنید. یك كاغذ و قلم هم كنار دستتان باشد كه بتوانید امتیازهایی كه گرفته‌اید را جمع بزنید. حاضرید؟ پس شروع كنید:

...



ادامه مطلب ...
 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 17:37 :: نويسنده : اناهيد

چگونه یک دانشجوی نمونه شوید؟!!(طنز)

مشروط شوید. مشروطی را برای دانشجو ساخته اند نه رئیس دانشگاه و اساتید. هیچکدام همه واحد های خود را پاس نکنید. از حد مجاز مشروطی و ترم های مجاز حضور در دانشگاه نهایت استفاده را ببرید. مطمئن باشید بیرون از دانشگاه هیچ خبری جز رفتن به سربازی و بعد از آن بیکاری وجود ندارد. حداقل وقتی که در دانشگاه حضور دارید به عنوان یک دانشجو شناخته می شوید نه یک بیکار.
تا دوران تحصیلتان تمام نشده در دانشگاه عاشق شوید و ازدواج کنید. چون اگر دانشگاهتان تمام شود هیچکس حاضر نیست با یک آدم آس و پاس بیکار ازدواج کند.

...

 

 

 

 

- جزوه های خود را مرتب و منظم بنویسید شاید فرجی شد و کسی برای گرفتن جزوه به شما مراجعه کرد و بختتان باز شد وگرنه بعد از تمام شدن دانشگاه بخت ازدواج را از دست خواهید داد.

- یکی از راه های گرفتن نمره درس خواندن است. برای گرفتن نمره راه های دیگری هم وجود دارد. یکی از ساده ترین این راه ها پاچه خواری است. اکثر دانشجویان و به خصوص شاگرد اول ها نمره خود را از این طریق به دست می آورند. راه دیگر گرفتن نمره، جنس مخالف بودن است که در این روش نیازی نیست شما کار خاصی انجام دهید. نمره خود به خود برای شما منظور می شود.تهدید استاد به پنچر کردن ماشینش، مظلوم نمایی و بهانه مریضی و فوت اقوام درجه یک و دو و پیدا کردن آشنا و استفاده از بند پ روش های دیگر گرفتن نمره است که در مواقع لزوم توصیه می شود.

- در فعالیت های فوق برنامه شرکت کنید. شما با درس خواندن فوقش یک لیسانسه بیکار می شوید. اما با شرکت در برنامه های فوق برنامه استعداد های هنری و غیر هنری خود را کشف و استعداد های هنری خود را خنثی و استعداد های غیر هنری خود را ضبط و بعد از فارغ التحصیل شدن به کار می بندید.

- به تمام همکلاسی های خود پیشنهاد ازدواج بدهید و بعد از فارغ التحصیلی با دختر خاله پدرتان ازدواج کنید. با این کار هم مدت مدیدی چند نفر را سر کار گذاشته اید و آمار بیکاری را در کشور کاهش داده اید و هم باعث بالا رفتن اعتماد به نفس چند نفر شده اید و هم روابط فامیلی را تقویت کرده اید.

- با گرفتن پایین ترین مدرک، دانشگاه را رها کنید. هرگز از یک سوراخ دوبار گزیده نشوید. ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری یک اشتباه بزرگ است هر وقت تحصیل را رها کنید و به کار اصلی خانوادگیتان برگردید، سود کرده اید. با ادامه تحصیل شما یک فوق لیسانس و یا دکتر بیکار خواهید شد که دیگر نمی توانید سرتان را پیش در و همسایه بلند کنید. پس تا دیر نشده به فکر یک کار نان و آب دار باشید.

 

 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 17:31 :: نويسنده : اناهيد

تست هوش جدید!!!!

 

 

تست هوش باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط ۵ ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در ۱۰ میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد (آسانی سوالات شما را گول نزند !!!)

 

 

 

.

.

.

.

.

.

آماده ای؟؟؟!!!

.

.

.

...

ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 17:21 :: نويسنده : اناهيد

پسر ایرونی...

 

پسر ایرونی تا وقتی سه سالش بشه دوست نداره هیچکس بغلش کنه.وقتی یه زن یا یه دختر ماچش می کنه گونه هاش قرمز می شه و خجالت می کشه ، ولی با رسیدن به سن چهار سالگی ذات پلید پسر ایرونی شروع به خودنمایی می کنه . مرتب خودشو به بهونه های مختلف می ندازه تو بغل زنا و دخترا . دنبال یه بهونه س که یه دخترو بوس کنه یا یه زن بوسش کنه .

 


به شیش سالگی که می رسه دیگه ...


ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 17:17 :: نويسنده : اناهيد

سیر تکاملی رفتار با دختر ها در خانواده) (طنز  


 

سال ۱۲۳۰:

 

 

مرد : دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم....!!

 

 

زن : آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید !!! نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...!!

مرد: بلند خندیده ؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. !!! نخیر نمی شه باید بکشمش ...!

بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه!!

 ...

ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 17:15 :: نويسنده : اناهيد

 

 

لطفا پس از شنیدن صدای بوق .. و پیام های زیر ..پیغام بگذارید

 

پیغام گیر حافظ:

 

رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور!

 

پیغام گیر سعدی:

 

...

 

 

 

 

از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم

 

 

 

 

پیغام گیر فردوسی:

 

نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب

 

پیغام گیر خیام:

 

این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!

 

پیغام گیر منوچهری:

 

از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم!

 

پیغام گیر مولانا:

 

بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم!
شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم!
برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم!

 

پیغام گیر بابا طاهر:

 

تلیفون کرده ای جانم فدایت!
الهی مو به قوربون صدایت!
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت!

 

پیغام گیر نیما :

 

چون صداهایی که می آید
شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش

 

پیغام گیر شاملو :

 

بر آبگینه ای از جیوه ی سکوت
سنگواره ای از دستان آدمی
تا آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویمت
آنگاه که توانستن سرودی است

 

پیغام گیر فروغ :

 

نیستم.. نیستم..
اما می آیم.. می آیم ..می آیم
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار
می آیم.. می آیم ..می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند
سلامی دوباره خواهم داد
وایسا بیایم .. بیایم

 

 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 17:12 :: نويسنده : اناهيد

پسرها 
با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک 
کارت رو داخل دستگاه میذارن 
کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن 
پول و کارت رو میگیرن و میرن
 



دخترها 
...

 




با ماشین میرن دم بانک 
در آینه آرایششون رو چک میکنن 
به خودشون عطر میزنن 
احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن 
در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن 
در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن 
بلاخره ماشین رو پارک میکنن 
توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن 
کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه 
کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون 
دنبال کارت عابربانکشون میگردن 
کارت رو وارد دستگاه میکنن 
توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن 
کد رمز رو وارد میکنن 
۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن 
کنسل میکنن 
دوباره کد رمز رو میزنن 
کنسل میکنن 
دوست پسرشون رو صدا میزنن که کد صحیح رو براشون وارد کنه 
مبلغ درخواستی رو میزنن 
دستگاه ارور (خطا) میده 
مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن 
دستگاه ارور (خطا) میده 
بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن 
انگشتاشون رو برای شانس رو هم میذارن 
پول رو میگیرن 
برمیگردن به ماشین 
آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن 
توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن 
استارت میزنن 
پنجاه متر میرن جلو 
ماشین رو نگه میدارن 
دوباره برمیگردن جلوی بانک 
از ماشین پیاده میشن 
کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی‌ذار برای آدم 
سوار ماشین میشن 
کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده 
آرایششون رو توی آینه چک میکنن 
احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن 
مندازن توی خیابون اشتباه 
برمیگردن 
میندازن توی خیابون درست 
پنج کیلومتر میرن جلو 
ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا انقدر یواش میره)

 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 17:9 :: نويسنده : اناهيد

 


۲۴ ساعت از زندگی یک دختر :

۵ صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..

۶ صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .

...




۷ صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت ۱۲ ظهر کلاس داره!

۸ صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم ۱۸ کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…

۹ صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)

۱۰ صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد .

۱۱ صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول با موفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون ۱۹ تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .

۱۲ ظهر: کلاس شروع شده و دختره وارد کلاس میشه تا یه جای خوب برا خودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه – صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استاد کم سن و سال و مجرد باشد و … )

۱ ظهر: وسط کلاس موبایل دختر می زنگه و دختر با عجله از کلاس خارج میشه تا جواب منیژه جون رو بده. و منیژه جون بعد از ۱/۵ ساعت که قضیه خاستگاری دیشبش رو + قضیه شکست عشقی دوست مشترکشون رو براش تعریف کرد گوشی رو قطع می کنه. اما دیگه کلاس تموم شده .
۲ ظهر: کلاس تموم شده و دختر مجبوره از یکی از پسرای کلاس جزوه بگیره. توجه داشته باشین دختر نباید از دخترا جزوه بگیره. آخه جزوه دخترا کامل نیست!

۳ ظهر: دختر همچنان در جستجوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه!

۴ عصر: دختر نا امید در حرکت به سمت خانه.

۵ عصر: یکدفعه ماشین همون پسر پولداره که جزوه هاشم خیلی کامله جلوی پای دختره ترمز می کنه و ازش می خواد که برسونتش.

۶ عصر: دختر به همراه شاهزاده رویاهاش در کافی شاپ گل زنبق! میز دوم. به صرف سیرابی گلاسه

۷ عصر: دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم خونه می رسونتش

۸ غروب: دختر در حال پیاده شدن از ماشین اون پسره: راستی ببخشید جزوه تون کامله؟؟؟ امروز انقدر از عشق سخن گفتی مجالی برای تبادل جزوه نموند. و جزوه رو از پسر می گیره

۹ شب: دختر در حال چیدن میز شام در خانه سه تا ظرف چینی گل سرخی جهیزیه مامانش رو میشکونه (از عواقب عاشقی)

۱۰ شب: دختر در حال تفکر به اینکه ماه عسل با اون پسره کجا برن ؟؟!؟!؟!؟!؟!

۲ شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل.

۵ صبح: دختره بیدار میشه و میبینه اون پسره sms داده که: برای نامزدم کلی از تو تعریف کردم. خیلی دوست داره امروز با من بیاد دانشگاه ببینتت! و امروز دختر باید کمی زودتر به دانشگاه برود. شاید جای مناسب تری در کلاس نصیبش شد!








 

 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 17:6 :: نويسنده : اناهيد

روش های دوست پسر پیدا کردن...

روش جوادی: یه بار یه جایی که توی دید طرف باشه و بتونه با دو تا شلیک خودشو بهت برسونه یهو غش می کنی و ولو می شی کف زمین.پس از چند دقیقه هذیون گفتن راجع به اینکه پسر پسر اصغر قصاب اومده خواستگاریت اما تو نمی خواهی به اون شوهر کنی/ مثلا به ضرب آب قند به هوش می آیی و وقتی چشمت به طرف می افته یهو بغضت می ترکه و د گریه. وقتی خوب گریه هاتو ...

 کردی و پاشدی که بری طرف کلی اصرار میکنه که برسونت.اما از اون اصرار و از تو انکار.خلاصه راه می افتی که بری اما یجوری راه می ری که مطمئن بشی طرف می تونه تا طرف نگاه کنی و این برای آماتورها هم کمک خبلی بزرگیه.از ایکونهای گوگولی مگولی هم می تونی برای رسوندن مفهوم استفاده کنی.اما بدیشم اینه که بعضی وقتها توی چت یه سو تفاهم هایی پیش می آد که خر بیار و باقالی بار کن!! نکته:این روش فقط وقتی کاربرد داره که مطلب بطور صریح ادا بشه اما به علت اینکه هیچ موجود اناثی اصولا این کاره نیست پس بهتره که اصلا قیدشو زد!

روش بچه خر خونی: همون داستان جزوه و این که خودت واردی. نکته:متاسفانه از اونجایی که مجموع دو متغیر زیبایی و خر خونی در مورد دختر جماعت همیشه یه مقدار ثابته بنابراین بهتر که روی این روش خیلی حساب نکنی!

روش خرکی: جلوی یکی از این لندکروز سیاهها بوسش می کنی که بدونه بخاطر بد بخت کردنش همه کار می کنی.

روش مذهبی خفن: چهل شب جمعه جلوی در خونتون رو جارو می کنی و آجیل مشکل گشا پخش می کنی . تو ی این مدت به هر چی امامزاده و صاحب کرامات هست متوسل میشی و نذر می کنی که اگه حاجتت روا شد هر شب تو سقا خونه آس مم تقی یه شمع روشن کنی ...ایشالا که حاجتتو میگیری. نکته:خواهر التماس دعا

روش از ما بهتران: لازم نیست کاری بکنی. فقط انتخاب کن!

روش بچه مثبت: طرف و به یه کافی شاپ دعوت می کنیو اونجا خیلی معقول و منطقی مساله رو بهش می گی.اونم احتمالا یه فرصتی می خواد که فکر کنه و بعدشم ایشالا که بعله رو می گه. نکته:تا حالا چیزی خنده دار تر از این شنیده بودی؟

روش عرفانی: میری لب چشمه که آب بیاری می بینی از قضا اونم انجاست.یه جوری که انگار حواست نیستپات می خوره به کوزه طرف و کوزه خورد و خاکشیر می شه.بعد لپات گل می اندازه و با عجله کوزتو پر می کنی و میری. اینجاست که طرف با خودش فکر می کنه: اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی خلالصه خیالت تخت باشه که کارت درسته! نکته: این روش در طی تاریخ امتحانشو بخوبی پس داده و بنا براین بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران معتقدن که بحران امروز ازدواج در اثر لوله کشی شدن آب بوجود اومده .

روش لوس گری: یه دفعه یه سوسک می بینی و بنا میذاری به جیغ! آ ی جیغ نکش کی بکش.طرف هم که وضع و اینطور می بینه به هر قیمتی شده سوسک و به دیار باقی می فرسته. حالا تو همچین تحویلش می گیری که انگار شیر شکار کرده! و بعدشم مثلا از ترس سوسک یه مدتی خودتو بهش می چسبونی و ازش جدا نمی شی! اگه کارا تا اینجا خوب پیش بره ما بقیش تضمین شدست (نكته:برادارایه عزیزهمیشه سوسك همراتون باشه).

روش شهرستانی: یه بار با چشم گریون و تن لرزون طوری که طرف بشنفه برای دوستت درد دل می کنی که چطوری وقتی داشتی می اومدی یه پسره ی چشم نا پاک تو رو دید زده و بهت متلک پرونده. بعدشم هقی می زنی زیر گریه. اینجاست که دیگه رگ غیرت طرف باد می کنه و حساب یارو با کرام الکاتبینه! نکته: اگه کار به خون و خونریزی نکشه می تونی روی موفقییت حساب کنی. اما اوصولا زندگی با این آدم توصیه نمی شه
.

 

 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 17:3 :: نويسنده : اناهيد


 

روشهای جالب و فوق العاده خنده دار (طنز) برای با کلاس شدن

 

 

1-    فقط آب معدنی بخورین چون کلاس داره!!!!

 

 

2-    برای هر ده انگشت خودتون انگشترهای نگین دار بخرین (حالا هر رنگی) چون کلاس داره!!!!

 

 

3-    یکی دو تا از کتابهای پائولو کوئیلو رو بخونین و برای دیگرون تعریف کنین (البته من خودم که سر در نمی آرم ولی مهم نیست) مهم اینکه کلاس داره!!!!

 

 

4-    سرپاچه های شلوارتون و آستینهای لباستون رو نخ ، نخ کنین (حالا مهم نیست که بهتون بگن سرخپوست...) مهم اینه که کلاس داره!!!!

 

 

5-    شبانه روز عینک آفتابی به چشماتون بزنین (مهم نیست هوا ابریه یا بارون میاد) مهم اینه که کلاس داره!!!!

 

 

6-    عکسهای دوران بچگیه خودتون رو قاب کنین بزنین به دیوار (حالا اگه عکساتون خیلی بی ریخت بود مشکلی نیست از عکسهای دیگرون می تونید استفاده کنین) آخه کی به کیه!! مهم اینه که کلاس داره !!!!

 

 

7-    وقتی می خواین از خونه برین بیرون هف هش تا کتاب بزرگ و قطور بگیرید دستتون   (هرچی کتابها بزرگتر باشه بهتره فکر اینو که دستاتون خسته میشه نکنین مهم اینه که کلاس داره!!!)

8-    اگه پاچه های شلوارتون بلنده تاش بزنین (البته دیگه الان تمام شلوارا کوتاه هستن) مهم نیست که بهتون بگن داره میره فرش بشوره!! مهم اینه که کلاس داره !!!!

 

 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 16:58 :: نويسنده : اناهيد

قسمت پنجم(آخر)!!!!!!!!!!!!!

 

 

 

 

دکتر وفادار جلوتر آمد و گفت:

- به به آقای مددی!دیروز توی بیمارستان فقط بینی تون آسیب دیده بود. الان چشمتون هم... از ردف پسر ها یکی گفت:«استاد خود درگیری مزمن داره». و دوباره کلاس یکپارچه خنده شد...

گفتم:استاد اگر اجازه نمی دید ,کلاس نیام.

- والا خودت که مشکل نداری ولی با این وضع که اومدی دیگه حواس برای بچه ها نمی مونه که... بفرمایید,بفرمایید بنشینید.

 

...

ادامه مطلب

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
براي گرفتن رمز نظر بزاريد


ادامه مطلب ...
 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 16:54 :: نويسنده : اناهيد

 

قسمت چهارم!!

 

 

 

 

 

اشک از چشم های سعید جاری شده بود و صورتش خیس خیس بود. دیگر صدای خنده اش به سختی میرسید...

 

نیم ساعتی بود که می خندید.من هم روبروی آیینه ایستاده بودمو چشمم را بر انداز می کردم.

- پسر تو هم خیلی آدم خوبی هستی.تا حالا توی عمرم اینقدر نخندیده بودم!!

...



ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 16:35 :: نويسنده : اناهيد

قسمت سوم!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مرد جوان گفت:

 

 

 

- شرمنده آقای دکتر، من فکر کردم شما مزاحم برادر زاده ی من شدید،این بود که خون جلوی چشامو گرفت. دیگه... دیگه باید ببخشید.

مرد جا افتاده که سمیرا او را پدرش معرفی کرد هم گفت:

- جوون خرج بیمارستان هم هر چی بشه من تقبل می کنم.اتفاقیه که نباید می افتاد. باعث شرمندگی ماست.

من و سعید به هم نگاه کردیم و او خیلی زود فهمید که نباید آنجا بماند.

 

 

- ببخشید... من باید برم بالا... الان شام می سوزه.

 

...

ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 16:28 :: نويسنده : اناهيد

 

قسمت دوم!

 

سعید دلش را گرفته بود و می خندید.برای اینکه من بیشتر بسوزم،بلند بلند قهقهه می زد و خودش را روی زمین می غلتاند.

وای خدا... مُردم از خنده. رفته خواستگاری دماغشو شکوندن.

- سعید کجاش خنده داره.دماغ من هنوز درد می کنه. دکتر گفته اگه شانس بیاری،مجبور نیستی عمل کنی.اونوقت تو هر هر می خندی!



ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 16:21 :: نويسنده : اناهيد

 

قسمت اول!

 

 

استاد که کتابش را بست فقط چند ثانیه طول کشید تا وسایلم را جمع کنم.خودم را مجاب کرده بودم که حرفم را بزنم.چهار ماه تمام بود که زندگیم شده بود جستجو و تحقیق و پرس و جو در مورد او.

 

دیگر مطمئن شده بودم.ولی ترس مدتی دست و پایم را بسته بود.امروز باید حرفم را میزدم.سرازیر شده بودم از پله ها پایین و زودتر از بقیه،کنار دانشکده منتظر ماندم تا او بیرون بیاید...



ادامه مطلب ...
 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 16:17 :: نويسنده : اناهيد

این کارارو روزانه انجام دهید تا رستگار شوید...

 

 

 

 

قبل از ورود مهمونها یک دور همه قاشقها رو دهنی کنید.

قبل از ورود به دستشویی عمومی به بقیه تعارف کنید.

تو آلبوم کنار عکس بچتون چندتا از پوشکهای نازنینشون رو هم بچسبونید.

سر میز غذا مدام جوکهای کثیف دبلیوسی ای تعریف کنید.
                                                                               ادامه ي



ادامه مطلب ...
 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 16:15 :: نويسنده : اناهيد

چرا پسرها اینقدر ضایع هستند!!!

 

 

واسه اینکه وقتی سوار اتوبوس میشن اگه صندلی ها هم خالی باشه میرن ته اتوبوس، تو ترافیک، چله تابستون، ساعت سرپا وای میستن، شاید بند کیفه دختره گیر کنه بهشون.

واسه اینکه وقتی تو خیابون راه میرن، کافیه فقط یه دختری از کنارشون رد شه، گردن نیست لامسب( معذرت، آخه آدم عصبی میشه دیگه)، مثل جغد 180 درجه گردنه می چرخه.

واسه اینکه وقتی یه ماشین گیرمشون میاد، پا میشن میرن یه جایی مثله جردن، اونجا صد بار یه خیابون رو بالا و پایین میریم، 100 بار بوق میزننو 200 بار ترمز، بعدشم میزنن به یه پیر زنه، اون موقع هستش که آخر روز میشه.اون لحظه آرزو می کنن که برن تو توالت عمومی خودشونو رو دار بزنن.(ربطش رو به توالت عمومی خودت پیدا کن)

واسه اینکه وقتی میرن کوه، پشت دختره میرن بالا از کوه، بعدش کم میارن و رنگشون سرخ میشه و تازه می فهمن که دختره کوهنورد بوده

واسه اینکه وقتی حس غرورشون گل میکنه میبینن دختره داره با یه پسره دیگه دعوا می کنه میرن جلو، با پسره دعوا میکنن، بعدش که خوب کتکه رو خوردن می فهمن که یارو داداشش بوده

واسه اینکه وقتی یه دختر کنار پسره میشینه تو تاکسی، و پسره می خواد استفاده ی معنوی ببره، 10 برابر مسیرش رو میره تا با دختره باشه، وقتی که دختره پیاده میشه، میره تو رویا، اون وقته که می فهمه به جای میدون ولیعصر، رسیده به تجریش. و وقتی که بر می گرده با تاکسی، می فهمه که تمام پولش رو داده به تاکسی قبلیه، و اونجا یکم مشتمال میبینه از راننده تاکسیه و بعدش فحشه که به خودش میده




 
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 15:55 :: نويسنده : اناهيد

فرق نیمرو درست کردن دخترا با پسرا

 

 

 

 

دخترا

توی ماهیتابه روغن میریزن
اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن می کنن
تخم مرغها رو میشكنن و همراه نمك توی ماهیتابه میریزن
چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میكنن

اما...
پسرها...
....

 

 



ادامه مطلب



ادامه مطلب ...