|
چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:, :: 23:43 :: نويسنده : اناهيد
![]()
چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:, :: 23:22 :: نويسنده : اناهيد
آیا میدانید گرانترین مراسم تدفین در طول تاریخ مربوط به جه کسی می باشد؟ لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید. ادامه مطلب ... ![]()
چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:, :: 23:14 :: نويسنده : اناهيد
این چند تا عکس را ببینید تا بعد:
حالا که این عکس های قشنگ رو دیدید اینو بدونید که همشون عروسک بودند!!!!!! حالا به اداامه مطلب برید تا چند تا عکس قشنگ دیگه هم ببینید. ادامه مطلب ... ![]()
دو شنبه 21 آذر 1390برچسب:, :: 23:8 :: نويسنده : اناهيد
دوستان عزيز اين مطلب قفل شده و براي دريافت رمز عضو شويد لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید. براي دريافت رمز عضو شويد ادامه مطلب ... ![]()
پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, :: 2:29 :: نويسنده : اناهيد
پررو بازی های یک عدد بنده ی ناخَلَف ! خدا جونـــــــم عاشقتم ... ღ عــــــــآشقتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم ღ شنبه ، صبح تو کلاس درست تو لحظه ای که معلم دژخیم ! گفت : برگـــــــــــــــــه دربیارید . و ما همگی تا مرزِ خودِ خودِ سکته پیش رفته بودیم ... این داستان ادامه دارد .... برو ادامه مطلب پیلیز ! ادامه مطلب ... ![]()
شنبه 12 آذر 1390برچسب:, :: 14:47 :: نويسنده : اناهيد
بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به بررسی روند رشد و نمو یک کودک (پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم :
اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است. 1) در مسیر برگشت از مهد کودک : لضا لضا (همان رضا ) مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها ! رضا : مامان چیه ؟! ۲) ۳ سال بعد در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه راننده رو به بچه های داخل سرویس : همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد میشیم! جواد : رضا رضا ، دختر چیه ؟ ۳ ) ۵ سال بعد از ۳ سال ؛ زنگ تفریح ؛ مدرسه راهنمایی رضا : جواد من دیشب از بالای پشت بوم یه چیزی تو حیاط خونه همسایه دیدم. جواد : چی ؟ رضا : دختر ! دختر ! بالاخره دیدم جواد : جون مادرت ؟! یالاه بگو چه شکلی هستن اینا ! ۴) ۴ سال بعد از قبلی! سرکوچه جواد اینا رضا : جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا جواد : رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد.صداش خیلی عجیب غریب بود.یواشکی حرف میزد و میگفت یه دختره و از من میپرسید آیا پسرم ؟! رضا : تو چی گفتی ؟ جواد : گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد ! ۵ ) ۶ سال بعد ؛ دانشگاه جواد : رضا راسته میگند پشت این دیواره پر از دختره ؟! رضا : آره منم شنیدم.میشنوی دارن میخندن! مگه اونا هم میخندن ؟ ۶ ) چند سال بعد ، شب خواستگاری جواد : ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید ؟! ۷ ) چند ماه بعد ، شب ازدواج جواد : خوب الان باید چیکار کنیم ؟! خانم : هیچی دیگه ،خسته ایم باید بخوابیم.شما هم برو تو اتاق خودت بخواب! ۸ ) خیلی سال بعد ، دوران کهولت جواد : دیشب مادر خدا بیامرزم به خوابم اومد گفت نمیخواهید بچه بیارید ؟ خانم : از کجا بیاریم.تو جهیزیه من که بچه نبود ، تو چرا نخریدی یه دونه ؟ ۹) خیلی سال بعد ![]()
شنبه 12 آذر 1390برچسب:, :: 14:45 :: نويسنده : اناهيد
از رفتگر محله عیدی بگیرید.
گربه تون رو مدام از پشت بام به پایین پرت کنید تا پرواز کردن یاد بگیره. سی دی قفل دار رو بشکنین تا قفلش باز بشه. جوراب های کثیف رو به پره های پنکه ببندید و پنکه را روشن کنید. با هندوانه یه قل دو قل بازی کنین ! به دوست دکترتون بگین : مرض جدید چی داری ؟ ! به عنوان آخرین نفر در صندوق رأی حضور پیدا کنید و یک کبریت افروخته داخلش بیندازید. نصف شب زنگ بزنید به اورژانس و بگویید : من مرض دارم ، بیاین منو ببرید ! روز بازی پرسپولیس با استقلال ، وسط تماشاچی ها بنشینید و با صدای بلند ، ابومسلم را تشویق کنید ! هفت تیری بذارید رو شقیقه راننده مترو و بگید یالا برو دبی . پیراهن را روی کت بپوشید. دقت کنید وقتی در مهمونی براتون نوشیدنی آوردند همه را اندازه بگیرید و بزرگترین رو انتخاب کنید تا کلاه سرتون نره. ماست را با چنگال بخورید. با موتور گازی تک جفپا رو زین بزنید ! زنگ در خونه ها رو بزنین بعد وایسین ببینید چی میشه. سر جلسه کنکور بهترین وقت برای تخمه شکستنه. برای روز اول دانشگاه روپوش مدرسه بپوشید و کیف جومونگ به پشتتون آویزان کنید. سرتون رو به جای شامپو با سنگ پا بشورین تا خوب تمیز بشه. جزوه های کلاسیتون رو با دوات و قلم نی بنویسید. شب سال نو موهایتان را بفروشید و برای نامزدتان بند ساعت بخرید. ریشتان را آتش بزنید تا کوتاه شود. داخل خیابان بلندگو دستی بگیرید و بگید “پژو بزن کنار وگرنه گازت می گیرم” دم در ورودی دانشگاه چند قالب صابون بذارید. جهت اعتراض به استادی که شما رو انداخته کتابشو آتیش بزنید.
![]()
شنبه 12 آذر 1390برچسب:, :: 13:48 :: نويسنده : اناهيد
محتویات این مطلب جهت آشنایی افراد غیر ایرانی با کلمات و واژه های ایرانی بوده و فاقد هرگونه ارزش دیگریست! باید عرض کنیم که ممکن است برخی لغات دارای شکل املایی یکسان در ایران قدیم بوده اما خب ورژن جدیدش دیگه معنی سابق رو نمیده !
عذرخواهی : در ایران دمده شده و بجای آن از توجیه استفاده میشود. بیمه عمر : قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود. شناسنامه یا کارت ملی : دفترچه و کارتی که یکی بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتش لازم است. سریال : فیلمیست چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین شیوههای دزدی را به شما آموزش میدهد. تلفن همراه : وسیلهای سهکاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن و نهایتا عکس گرفتن است. ایرانسل : خط تلفنی است جهت مزاحمت و سر به سر گذاشتن دوست و آشنا. گرانی : کلمهیی است زادهی توهم غربیان که در ایران تاکنون مشاهده نشده است! آثار باستانی : خرابههایی که هرچه زودتر باید نابود شوند چون خیلی جا گرفتهاند. خودپرداز : دستگاهیست که همیشهی خدا باید برای رسیدن به آن در صف ایستاد و اگر صفی در کار نباشد 99.99 درصد خراب است. اداره : محلی که شما بعد از تنشها و جدلهای منزل در آنجا استراحت میکنید. مجرم : فردی که هیچ فرقی با سایر افراد ندارد و تنها تفاوتش در این است که توانستهاند او را دستگیر کنند. تورم : عددی بیخود و چرت بوده که همچنان در ایران یک رقمی است! گارانتی : یک اسم زیبا و خوش تلفظ است ولی در عمل مکافاتی بیش نیست. تحقیق : کپی-پیست کردن مقالات اینترنتی. مترو : سونای بخار متحرک! شب امتحان : حکم بین دو نیمه در فوتبال ایران در زمان مربیگری مایلیکهن را دارد و فقط باید توکل کرد به خدا و دعا خواند. دانشجو : دو طیف اند، یک طیف آخرش وزیر میشن بی برو برگرد ! طیف دیگه میدوند که قاطی فرار مغزها بشن، والا زندانی میشن چون همیشه معترضن. بزرگراه : نوعی پیست رالی به همراه یادگیری آپ تو دیتترین فحشهای باناموسی و بدون آن! رئیس : فردی که وقتی شما دیر به سر کار میروید خیلی زود میآید و زمانی که شما زود به اداره میروید یا دیر میآید و یا مرخصی است. شهرداری : گرفتن رشوه، داشتن صدها پروژههای نیمهتمام و نصب تابلوهای روزشماری جهت افتتاح. از پذیرفتن خانمهای بد حجاب معذوریم : تابلویی که در همهجا نصب شده، جهت کرکر خنده و عوض کردن روحیهی مردم. سطل آشغال : وسیلهییست موجود در خیابانها جهت ریختن زباله در اطراف آنها. مدرک تحصیلی : کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع، قیمتش فرق میکند و بدون پارتی در هیچ کجا به درد نمیخورد "مگر هنگام ا ز د و ا ج" حراج : اصطلاحیست که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمز روی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج میکنند. ![]()
شنبه 12 آذر 1390برچسب:, :: 13:39 :: نويسنده : اناهيد
![]()
شنبه 12 آذر 1390برچسب:, :: 13:34 :: نويسنده : اناهيد
باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط 5 ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد چند ماه 29 روز دارد؟
نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟
را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟ آن اضافه کنید چه عددی به دست می اید؟
گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟
سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟
جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟
تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟
ادامه مطلب ... ![]()
شنبه 12 آذر 1390برچسب:, :: 13:13 :: نويسنده : اناهيد
به دقت به شکل نگاه کنید.
هنوز نمیدانید به کدام طرف حرکت میکند؟ عیب نداره! ما به شما میگوئیم. ادامه مطلب ادامه مطلب ... ![]()
![]() |